wroughtدیکشنری انگلیسی به فارسیساخته شده است، ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده
awkwardدیکشنری انگلیسی به فارسیبی دست و پا - به شکلی نامناسب، بی دست و پا، زشت، ناشی، غیر استادانه، بی لطافت، خامکار، سرهم بند، غیر ماهر
quincunxesدیکشنری انگلیسی به فارسیquincunxes، درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه
quincunxدیکشنری انگلیسی به فارسیquincunx، درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه