impassioningدیکشنری انگلیسی به فارسیپرشور، شوراندن، بر انگیختن، تحریک کردن، به هیجان اوردن، بر سر شهوت اوردن
impassionدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتیاق، شوراندن، بر انگیختن، تحریک کردن، به هیجان اوردن، بر سر شهوت اوردن
impassionedدیکشنری انگلیسی به فارسیمشتاق، شوراندن، بر انگیختن، تحریک کردن، به هیجان اوردن، بر سر شهوت اوردن
pollsدیکشنری انگلیسی به فارسینظرسنجی ها، رای، رای جویی، اخذ رای دسته جمعی، تعداد اراء اخذ اراء، فهرست نامزدهای انتخاباتی، مراجعه به اراء عمومی، راس کلاه، رای گرفتن، نمونه برداشتن، سر شماری
pollدیکشنری انگلیسی به فارسینظرسنجی، رای، رای جویی، اخذ رای دسته جمعی، تعداد اراء اخذ اراء، فهرست نامزدهای انتخاباتی، مراجعه به اراء عمومی، راس کلاه، رای گرفتن، نمونه برداشتن، سر شماری کرد