snappingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، چسبیدن به، گاز گرفتن، گسیختن، قاپیدن، قاپ زدن، سخن نیش دار گفتن، سرزنش کردن، چفت کردن
snapدیکشنری انگلیسی به فارسیضربه محکم و ناگهانی، چفت، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن، شتاب زدگی، چسبیدن به، گاز گرفتن، گسیختن،
cantدیکشنری انگلیسی به فارسینمی تونم، طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده،