به دست آوردندیکشنری فارسی به انگلیسیachieve, acquire, compass, conciliate, find, gain, get, obtain, procure, realize, receive, step, take, win, woo, wring
gainingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آوردن، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن
regainدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آوردن مجدد، پس گرفتن، دوباره رسیدن به، دوباره بدست اوردن، دوباره پیدا کردن، غالب شدن بر، باز یافتن
gainedدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آورد، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن