to orderدیکشنری انگلیسی به فارسیبه سفارش، سفارش دادن، مرتب کردن، فرمان دادن، برات دستور دادن، تنظیم کردن، منظم کردن، فرمودن
instructsدیکشنری انگلیسی به فارسیدستور می دهد، یاد دادن، اموختن به، راهنمایی کردن، تعلیم دادن، اموزاندن
instructedدیکشنری انگلیسی به فارسیدستور داد، یاد دادن، اموختن به، راهنمایی کردن، تعلیم دادن، اموزاندن