overallدیکشنری انگلیسی به فارسیبه طور کلی، لباس کار، بالا پوش، سرتاسر، روی هم رفته، همه جا، شامل همه چیز، سراسر
thereدیکشنری انگلیسی به فارسیآنجا، به آنجا، در انجا، بدانجا، در این جا، در این موضوع، ان مکان، بدانسو، انسو، انطرف
roomsدیکشنری انگلیسی به فارسیاتاق ها، اتاق، خانه، جا، فضا، محل، مسکن گزیدن، منزل دادن به، وسیعتر کردن
lodgesدیکشنری انگلیسی به فارسیتسلیم می شود، منزل، کلبه، خانه، انبار، جا، شعبه فراماسون ها، مسکن دادن، منزل دادن، پذیرایی کردن، گذاشتن، تسلیم کردن، قرار دادن، منزل کردن، بیتوته کردن، به لانه