11494 مدخل
bad
badly, mis-, rottenly
doom
nonchalantly
پیدا کردن، پی بردن، کشف کردن، دریافتن، مکشوف کردن
گسل پیدا کن، عیب گرفتن از
پنجه
پیدا کردن، یابنده، چیز یافته، یافتن، کشف کردن، جستن، تشخیص دادن
سلام في
anomie، بی هنجاری، اعتقاد به بی نظمی، بی توجهی به اصول دین
بریدن، فروختن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن، برش زیرین
تخریب، فروختن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن
برداشتن، فروختن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن
واکس، موم، شمع مومی، رشد کردن، زیاد شدن، رو به بدر رفتن، استحاله یافتن