superchargeدیکشنری انگلیسی به فارسیسوپر شارژ، دستگاه تشدید، نیروی برق بیش از اندازه رساندن به، لبریز شدن، تجاوز کردن
launchدیکشنری انگلیسی به فارسیراه اندازی، به آب انداختن کشتی، انداختن، روانه کردن، اقدام کردن، پرت کردن، شروع کردن، پراندن
launchesدیکشنری انگلیسی به فارسیراه اندازی می شود، به آب انداختن کشتی، انداختن، روانه کردن، اقدام کردن، پرت کردن، شروع کردن، پراندن
proceedدیکشنری انگلیسی به فارسیادامه دهید، اقدام کردن، رهسپار شدن، پیش رفتن، حرکت کردن، پرداختن به، ناشی شدن از