130 مدخل
giddy
Bavaria
indirect
conscientiously
despite
ناراحت، سر بهوا، گیج
توزیع، سر بهوا، گیج
wafted، بهوا راندن، بحرکت دراوردن، روی هوا یا آب شناور ساختن
به، بهوش اوردن، بحال آوردن
منتظر، بهوا راندن، بحرکت دراوردن، روی هوا یا آب شناور ساختن