foilدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
fagotدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه، دسته، دسته هیزم، ریشه کردن حاشیه پارچه، بخیه زینتی، اغوش، دسته کردن، بهم بستن
faggotدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه، دسته، دسته هیزم، ریشه کردن حاشیه پارچه، بخیه زینتی، اغوش، دسته کردن، بهم بستن