بهتدیکشنری فارسی به انگلیسیamazement, astonishmeht, bewilderment, confusion, consternation, mystification, perplexity, stupefaction, stupor, trance
fixationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتثبیت، ثابت کردن، تعلق خاطر، تعیین، دلبستگی زیاد، تحکیم، عشق زیاد، خیره شدگی
buttsدیکشنری انگلیسی به فارسیباطله، ته قنداق تفنگ، ته، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ضرب، ته درخت، ضربت، مسخره، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن