بهبوددیکشنری فارسی به انگلیسیamelioration, betterment, gain, health, improvement, melioration, progress, recovery, mend, amendment, recovery, recuperation, well-being
ameliorateدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود یافتن، بهتر شدن، بهتر کردن، اصلاح کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن
improvedدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود یافته، بهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، تکمیل کردن