accretionsدیکشنری انگلیسی به فارسیتعهدات، رشد پیوسته، اتحاد، افزایش، یک پارچگی، بهم پیوستگی، افزایش بهای اموال، افزایش میزان اری
accretionدیکشنری انگلیسی به فارسیافزایش، رشد پیوسته، اتحاد، یک پارچگی، بهم پیوستگی، افزایش بهای اموال، افزایش میزان اری
Cooper Union for the Advancement of Science and Artدیکشنری انگلیسی به فارسیاتحاد کوپر برای پیشرفت علم و هنر
incorporationsدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیبات، الحاق، تلفیق، پیوستگی، اتصال، ادخال، اتحاد، یکی سازی ترکیب، یکی شدنی، جا دادن، ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت