springingدیکشنری انگلیسی به فارسیبهار، پریدن، لی لی کردن، جهش کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن
springsدیکشنری انگلیسی به فارسیفنر، بهار، فصل بهار، چشمه، حالت فنری، سر چشمه، جهش یا حرکت فنری، عین، جست و خیز، حالت ارتجاعی فنر، پریدن، لی لی کردن، جهش کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فن
primeدیکشنری انگلیسی به فارسینخستین، کمال، اغاز، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، اماده کردن، تحریک کردن، نخست، اول، اصلی، اولیه،