lapidarianدیکشنری انگلیسی به فارسیlapidarian، سنگ شناس، گوهر شناس، منقوش روی سنگ، وابسته به سنگ های قیمتی
partitionsدیکشنری انگلیسی به فارسیپارتیشن ها، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن