معنی بنا کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

بنا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

build, construct, fabricate, fabrication

جست‌وجوی مشابه

بنا کردن ساختمان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

erect

تجدید بنا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rebuild

بال بند کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pinion

بیان بند کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

censor

سپر بلا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

scapegoat

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

fikh

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فیک

FSH

دیکشنری انگلیسی به فارسی

FSH

feh

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فهمیدم

fth

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پنجم

جست‌وجوی متن

jerrybuilding

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jerrybuilding، بنا سازی کردن، سرهم بندی کردن، با مصالح ارزان ساختمان کردن

jerry-building

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جری ساختن، بنا سازی کردن، سرهم بندی کردن، با مصالح ارزان ساختمان کردن

stuccoes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گچ، اندود گچ و سیمان، گچ کاری روی بنا، با گچ سفید کردن، گچ کاری کردن

stucco

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گچ، اندود گچ و سیمان، گچ کاری روی بنا، با گچ سفید کردن، گچ کاری کردن

pinioning

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پینه کردن، دست کسی را بستن، کفتر بند کردن، پر و بال پرنده را کندن