onدیکشنری انگلیسی به فارسیبر، در مسیر، به پیش، همواره، روشن، برقرار، باعتبار، به، بر روی، روی، در روی، برای، در باره، در بر، بالای، بنا بر، سر، راجع به، بطرف، بعلت، بخرج، وصل
atدیکشنری انگلیسی به فارسیدر، ات، به، سر، بر، در نتیجه، نزدیک، بطرف، بنا بر، از قرار، بسوی، پهلوی، بر حسب، بقرار