بن بستدیکشنری فارسی به انگلیسیblind, court, cul-de-sac, dead end, dead-end, deadlock, impasse, logjam
impasseدیکشنری انگلیسی به فارسیبن بست، تنگنا، گیر، کوچه بن بست، وضع بغرنج و دشوار، حالتی کهاز ان رهایی نباشد