flightدیکشنری انگلیسی به فارسیپرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت، سلسله، پرواز کردن، پریدن، کوچ کردن
athwartدیکشنری انگلیسی به فارسیاتوارت، از طرفی بطرف دیگر، برخلاف، از وسط، از این سو بان سو، برضد، مخالف