معنی بلیس | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

بالیستیک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ballistics

بایست

دیکشنری فارسی به انگلیسی

must, need, ought

بایستگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

duty, indication, necessity, requirement, significance

بایستگی (وظیفه و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

incumbency

بایستن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

behoove, get, must, need, want

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

feds

دیکشنری انگلیسی به فارسی

feds

جست‌وجوی متن

belast

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بلیست

Karen Blixen

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کارن بلیسن

Briss

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بریس

Bristol

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بریستول

balistarii

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بالیستی