contradictedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتناقض است، رد کردن، تناقض داشتن با، مخالف بودن با، مغایر بودن، سخن کسی را انکار کردن
contradictدیکشنری انگلیسی به فارسیمتناقض است، رد کردن، تناقض داشتن با، مخالف بودن با، مغایر بودن، سخن کسی را انکار کردن
contradictingدیکشنری انگلیسی به فارسیمتناقض است، رد کردن، تناقض داشتن با، مخالف بودن با، مغایر بودن، سخن کسی را انکار کردن
conversingدیکشنری انگلیسی به فارسیگفتگو، صحبت کردن، محاوره کردن، مذاکره کردن، سخنرانی کردن، سخن گفتن، سر و کار داشتن با