71 مدخل
rebelliously
egg
drip-dry, wash-and-wear
fat, fecund, fertile, fruitful, prolific, rich
luxuriant
بوشورک
دست ها را بشور
شستن و پوشیدن، بشور و بپوش
مهاجرت می کند، مهاجرت کردن، بکشور دیگر رفتن، میهن گزیدن
مهاجرت کرد، مهاجرت کردن، بکشور دیگر رفتن، میهن گزیدن