cutدیکشنری انگلیسی به فارسیبرش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، معبر، کانال، جوی، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، چیدن، دونیم کردن، گسیختن، گسستن، تقلیل دادن، ترا
cutsدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، معبر، کانال، جوی، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، چیدن، دونیم کردن، گسیختن، گسستن، تقلیل داد
openingsدیکشنری انگلیسی به فارسیدهانه، افتتاح، گشایش، بازکردن، سوراخ، فرصت، منفذ، چشمه، جای خالی، سراغاز، فتق