failsدیکشنری انگلیسی به فارسیشکست می خورد، عدم موفقیت، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
sneersدیکشنری انگلیسی به فارسیگول زدن، استهزاء، پوزخند، خنده، نیشخند، تمسخر، استهزاء کردن، پوزخند زدن، باتمسخر بیان کردن
sneerدیکشنری انگلیسی به فارسیگول زدن، استهزاء، پوزخند، خنده، نیشخند، تمسخر، استهزاء کردن، پوزخند زدن، باتمسخر بیان کردن