fancyدیکشنری انگلیسی به فارسیتفننی، تصور، خیال، وهم، قوه مخیله، هوس، پنداره، تصور کردن، علاقه داشتن به، پنداشتن، تجملی
blastدیکشنری انگلیسی به فارسیانفجار، دم، صدای انفجار، بادزدگی، وزش، باد، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدن، ترکاندن