134 مدخل
abed, bedridden, shut-in
hospitalization
confine
hospitalize, admit
بستری
بستری شدن، بستری کردن، در بیمارستان
باکریوفاها، باکتری خوار
بستری شدن، بستری، در بیمارستان بستری، دوره بستری شدن