معنی بسل | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

بسل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

heel

جست‌وجوی مشابه

بال

دیکشنری فارسی به انگلیسی

limb, wing, ptero-

بال (بیس بال)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ball

بال (تیرآهن)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flange

بـال (جانور شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

whale

بال بال زدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flutter

جست‌وجوی متن

Bessel

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بسل

bailsmen

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بسلامتی، ضامن، کفیل

Friedrich Wilhelm Bessel

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فریدریش ویلهلم بسل

hypochondriasis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هیپوخاندریازیس، اضطراب و اندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود

toasts

دیکشنری انگلیسی به فارسی

توت ها، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن، سرخ شدن