12359 مدخل
criminal, convict, delinquent, guilty
diesel
run
work
activate, actuate, drive, play, run, work
stoke
fcs
fcp
فوکوس، کانون، مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، نقطه تقاطع
fcy
فوچی
به کار کردن
به کار گرفته شده، مشغول
خوب به کار، ثروتمند
مشغول به کار