109 مدخل
banquet, cotillion, feast, festival, fete, fête, party
celebrate
sociable
sandwich
delicatessen
delicacy
shindig، بزم، مجلس انس ورقص
طبقه، بزمین زدن، شکست دادن، کف سازی کردن، فرش کردن
جشن، بزمی، شاد، جشنی، عیدی
دست کشیدن، با ضربت بزمین کوبیدن، گیج کردن، مجزا کردن، سختزدن
پیناردیک، شعر بزمی