shadowingدیکشنری انگلیسی به فارسیسایه، سایه افکندن بر، سایه افکندن، پنهان کردن، سایه انداختن، رد پای کسی را گرفتن
shadowدیکشنری انگلیسی به فارسیسایه، ظل، سایه افکندن بر، سایه افکندن، پنهان کردن، سایه انداختن، رد پای کسی را گرفتن
raisingدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا بردن، بلند کردن، بر افراشتن، برداشتن، پروراندن، بالا کشیدن، زیاد کردن، بوجود اوردن، ترقی دادن، بار اوردن، رفیع کردن، بر پا کردن، بیدار کردن، تولید کردن، دف