erectedدیکشنری انگلیسی به فارسینصب شده است، ساختن، نصب کردن، بر پا کردن، راست کردن، شق شدن، افراشتن، بناء کردن، ساختمان کردن
erectدیکشنری انگلیسی به فارسیراست، ساختن، نصب کردن، بر پا کردن، راست کردن، شق شدن، افراشتن، بناء کردن، ساختمان کردن، عمودی، قائم
insistدیکشنری انگلیسی به فارسیاصرار کن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن، پاپی شدن، تکیه کردن بر، سماجت کردن
stableدیکشنری انگلیسی به فارسیپایدار، اصطبل، طویله، ثابت کردن، استوار شدن، در طویله بستن، جا دادن، ثابت، باثبات، استوار، محکم، پایا، مداوم، پا بر جا
mountsدیکشنری انگلیسی به فارسیپایه، کوه، تپه، صعود، ترفیع، مقوای عکس، قاب عکس، مرکوب، سوار شدن، سوار کردن، سوار شدن بر، بلند شدن، زیاد شدن، بالغ شدن بر، صعود کردن، نصب کردن، سوار شدن یا کردن