برگزیدندیکشنری فارسی به انگلیسیappoint, choose, constitute, cull, excerpt, make, mark , opt, pick, select, single, take, tap
draughtدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش نویس، برات، طرح، مسوده، حواله، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، انتخاب، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن
draftدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش نویس، برات، طرح، مسوده، حواله، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، انتخاب، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن
electدیکشنری انگلیسی به فارسیبرگزیدن، منتخب، انتخاب کردن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن، ممتاز، برگزیده منتخب، خاص، خاصگی