معنی بروجی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

برجیس (نجوم)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

Jupiter

برنجی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brass, brassy, brazen

برنجین

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brassy

بروبیا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

heyday

برومید نقره (شیمی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

silver bromide

جست‌وجوی متن

bruchid

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بروشید

bromin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برومین

barosinusitis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بروسینوزیت

bromides

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برومید، برمور، اظهار یا بیان مبتذل، نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک

broguer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بروجرد