برنامهدیکشنری فارسی به انگلیسیbill, docket, plan, presentation, program, programme, project, proposition, schedule, scheme, setup, timetable
platformsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیستم عامل ها، مرام، برنامه کار نامزدهای انتخاباتی، بنیاد یا اساس چیزی، سطح مذاکره، کف کلفت، بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی، سطح فکر