dexterousدیکشنری انگلیسی به فارسیزرق و برق دار، ماهر، چیره دست، چابک، زبر دست، سریع، چالاک، سریع العمل، زرنگ
promptدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع، بفعالیت واداشتن، سوفلوری کردن، بر انگیختن، بی درنگ، فوری، عاجل، چالاک، اماده
bluffدیکشنری انگلیسی به فارسیبلف، پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، توپ، چاخان، قمپز، فریب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن، سراشیب