معنی برشمة | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

بردمه کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

evaporate

برشته

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crisp, crispy, roast

برشته شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brown, toast

برشته کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

roast

برشته کردن نان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

toast

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

faliscan

دیکشنری انگلیسی به فارسی

faliscan

foaling

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فالگیر، کره زاییدن

falisci

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فالسیسی

جست‌وجوی متن

brahmsian

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برمهسیان

Burma

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برمه

Burmese-Yi

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برمه یی

brahmsite

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برمهسیتی

Burmese

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برمه، اهل برمه، برمهای