parchedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
parchingدیکشنری انگلیسی به فارسیپارچ شدن، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
parchesدیکشنری انگلیسی به فارسیپارک ها، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن