بددیکشنری فارسی به انگلیسیabominable, adverse, atrocious, awfully, bad, bum, beastly, cheap, black, damned, dys-, evil, crappy, crummy, execrable, fiendish, flagrant, gross, grossly, gru
sinisterدیکشنری انگلیسی به فارسیشیطانی، گمراه کننده، منحوس، بدشگون، فاسد، بدخواه، بدیمن، کج، نامیمون، نا درست
unluckiestدیکشنری انگلیسی به فارسیبی نظیر، بخت برگشته، تیره بخت، بد بخت، نحس، ناموفق، شوم، سیاه، بدیمن، بدشگون، سیاه بخت
unluckierدیکشنری انگلیسی به فارسیبی وقفه، بخت برگشته، تیره بخت، بد بخت، نحس، ناموفق، شوم، سیاه، بدیمن، بدشگون، سیاه بخت