fenceدیکشنری انگلیسی به فارسیحصار، دیوار، پرچین، شمشیر بازی، خاکریز، طارمی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر، نرده کشیدن، پناه دادن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن
blastدیکشنری انگلیسی به فارسیانفجار، دم، صدای انفجار، بادزدگی، وزش، باد، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدن، ترکاندن