gumsدیکشنری انگلیسی به فارسیلثه ها، صمغ، چسب، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، چسباندن، گول زدن، صمغی شدن
skinsدیکشنری انگلیسی به فارسیپوسته ها، پوست، جلد، چرم، پوست انسان، خیک، خیگ، پوست کندن، با پوست پوشاندن، لخت کردن
askanceدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، با چشم حقارت، چپ چپ، کج، از گوشهء چشم، با نگاه رشگامیز، از روی سوءظن