conformدیکشنری انگلیسی به فارسیمطابق با، همنوایی کردن، مطابقت کردن، وفق دادن، پیروی کردن، موافقت کردن
importingدیکشنری انگلیسی به فارسیواردات، وارد کردن، گذاردن، به کشور اوردن، اظهار کردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن، تسخیر کردن، اهمیت داشتن
importsدیکشنری انگلیسی به فارسیواردات، کالای رسیده، کالای وارده، وارد کردن، گذاردن، به کشور اوردن، اظهار کردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن، تسخیر کردن، اهمیت داشتن
importedدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد شده، وارد کردن، گذاردن، به کشور اوردن، اظهار کردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن، تسخیر کردن، اهمیت داشتن