falterدیکشنری انگلیسی به فارسیسرماخوردگی، لکنت زبان پیدا کردن، گیر کردن، بالکنت گفتن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیدا کردن
falteredدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموشکار، لکنت زبان پیدا کردن، گیر کردن، بالکنت گفتن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیدا کردن
larkingدیکشنری انگلیسی به فارسیلرزش، شوخی کردن، چکاوک شکار کردن، دست انداختن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن