refreshingدیکشنری انگلیسی به فارسیطراوت، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، روشن کردن، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن، خنک ساختن، خنک کردن
refreshedدیکشنری انگلیسی به فارسیتجدیدشده، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، روشن کردن، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن، خنک ساختن، خنک کردن
refreshدیکشنری انگلیسی به فارسیتازه کردن، نیروی تازه دادن به، روشن کردن، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن، خنک ساختن، خنک کردن
cleanerدیکشنری انگلیسی به فارسیپاک کننده، تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، صاف، عفیف، زلال، نظیف، باطراوت