hulkدیکشنری انگلیسی به فارسیهولک، کشتی سنگین و کندرو، کشتی، بدنه کشتی، لاشه کشتی، تنه کشتی، بزرگ بنظر رسیدن، با سنگینی و رخوت حرکت کردن
hulksدیکشنری انگلیسی به فارسیکوچه ها، کشتی سنگین و کندرو، کشتی، بدنه کشتی، لاشه کشتی، تنه کشتی، بزرگ بنظر رسیدن، با سنگینی و رخوت حرکت کردن
lobbedدیکشنری انگلیسی به فارسیلوبد، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن
lobbingدیکشنری انگلیسی به فارسیلوبینگ، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن