معنی بالشت | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

بالشتک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bearing, bolster, cushion, pad, template

بالشتک چوبی زیر ساطور

دیکشنری فارسی به انگلیسی

block

بالشتک سوزن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pincushion

بااشتیاق

دیکشنری فارسی به انگلیسی

intently

باشتاب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expeditious, pell-mell, hastily

جست‌وجوی متن

pillowcase

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بالشتک، روبالش، جلد بالش

pillowslip

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بالشتک، روبالش، جلد بالش

inflatable cushion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بالشتک بادوام

pillowcases

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بالشتک، روبالش، جلد بالش

pulvini

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پولوینی، بالشتک ساقه گیاه