raisingدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا بردن، بلند کردن، بر افراشتن، برداشتن، پروراندن، بالا کشیدن، زیاد کردن، بوجود اوردن، ترقی دادن، بار اوردن، رفیع کردن، بر پا کردن، بیدار کردن، تولید کردن، دف
raiseدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا بردن، ترفیع، اضافه حقوق، سرک، بلند کردن، بر افراشتن، برداشتن، پروراندن، بالا کشیدن، زیاد کردن، بوجود اوردن، ترقی دادن، بار اوردن، رفیع کردن، بر پا کردن، بی
embezzleدیکشنری انگلیسی به فارسیخرابکاری، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، اختلاس کردن، دزدیدن، بالا کشیدن
embezzlingدیکشنری انگلیسی به فارسیاختلاس، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، اختلاس کردن، دزدیدن، بالا کشیدن