معنی باع | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

باعث

دیکشنری فارسی به انگلیسی

agent, occasion, responsible

باعث رضایت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

satisfaction

باعث شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

effects, effectuate, elicit, elicitation, get, occasion, operate, provoke, send

باعث شدن ناگهانی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

precipitation

باعث کدورت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

unpleasantness

جست‌وجوی متن

triggered

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باعث شد، راه انداختن، رها کردن، ماشه کشیدن

causable

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باعث ایجاد

arouses

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باعث می شود، بیدار کردن، بر انگیختن، تحریک کردن

causate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باعث شود

cause to be perceived

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باعث می شود که درک شود