باریکهدیکشنری فارسی به انگلیسیband, bar, cut, fillet, ribbon, shaving, shred, slice, sliver, snip, splinter, split, strip, tab, thong
funnelsدیکشنری انگلیسی به فارسیفریزر، قیف، دودکش، بادگیر، عضو یا اندام قیفی شکل، شکل قیفی داشتن، باریک شدن