finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
fetterدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، زنجیر، قید، بخو، مانع، پا بند، مقید کردن، در زیر غل و زنجیر اوردن
keelhaulsدیکشنری انگلیسی به فارسیصحبت کردن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhaulدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان بدن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhauledدیکشنری انگلیسی به فارسیممنوع، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhaulingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعبیر کردن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن