finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
billowدیکشنری انگلیسی به فارسیباد، موج، موج در یا، موج بزرگ اب، خیزاب، موج بلند، خیز، بصورت موج درامدن، موج زدن، موجدار بودن
blustersدیکشنری انگلیسی به فارسیبلسترها، باد مهیب و سهمگین، توپ زدن، پرسروصدا بودن، با سختی و شدت و سر و صدا وزیدن
stormدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
stormsدیکشنری انگلیسی به فارسیتوفان ها، طوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
driftدیکشنری انگلیسی به فارسیرانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن